کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهارت
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . مهارة ] (مص ل .) چیره دستی ، توانایی در کار.
-
جستوجو در متن
-
آبدستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) چابکی ، مهارت .
-
زبردستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) توانایی ، مهارت .
-
چیره دستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ تِ) (حامص .) مهارت ، زبردستی .
-
استادی
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) (حامص .)1 - مهارت . 2 - زیرکی ، تدبیر.
-
چربدستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (حامص .) 1 - چابکی . 2 - مهارت .
-
دست خوش
فرهنگ فارسی معین
کردن ( ~. خُ. کَ دَ) (مص ل .) مهارت یافتن .
-
بشولش
فرهنگ فارسی معین
(بِ لِ) (اِمص .) 1 - کارسازی . 2 - چستی ، مهارت . 3 - باهوشی .
-
پنجه طلایی
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) (ص مر.) کنایه از: مهارت و تبحر در حرفه های نوازندگی ، نقاشی ، پزشکی و مانند آن .
-
تبحر
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ حُّ) [ ع . ] (مص ل .) بسیار دانا بودن ، در علمی مهارت بسیار داشتن .
-
حذاقت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حِ قَ) [ ع . حذاقة ] (اِمص .) مهارت ، چیره دستی .
-
حذق
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حِ) [ ع . ] (اِمص .) مهارت ، چیره - دستی ، استادی .
-
ید طولی
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ لا) [ ع . ] (ص مر.) مهارت ، زبردستی ، توانایی .
-
بازارگرمی
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) (عا.) زبان بازی برای تبلیغ متاع خود، مهارت در جلب مشتری .