کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزل کردن
فرهنگ فارسی معین
(مَ زِ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اقامت کردن ، ساکن شدن .
-
واژههای مشابه
-
هفت منزل
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ زِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان .
-
جستوجو در متن
-
ساکنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - آرامش . 2 - منزل کردن ، استقرار.
-
قاب دستمال
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) دستمالی که در منزل برای پاک کردن یا خشک کردن به کار می رود. قابس (بِ) [ ع . ] (اِفا.) سوزنده ، درخشان .
-
فرو آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ یا وُ دَ) (مص م .) 1 - پایین آوردن . 2 - به منزل کسی وارد کردن .
-
انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) افکندن ، پرتاب کردن . 2 - چیزی را به هدف زدن ، هدف قرار دادن . 3 - در جایی منزل کردن . 4 - راندن ، طرد کردن . 5 - فرش کردن ، گستردن . 6 - مقدّر ساختن .7 - (عا.) جنس نامرغوب را به جای جنس خوب فروختن ، کلاه گذاشتن . 8 - ط...