کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نسک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) هر بخش از بیست و یک بخش اوستا که به منزلة فصل و باب است .
-
منزلت
فرهنگ فارسی معین
(مَ زِ لَ) [ ع . منزلة ] (اِ.) 1 - مقام ، درجه . 2 - حرمت ، احترام .
-
گیلو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = گیلوئی : قسمت فاصلة بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن به منزلة گلوی طاق و سقف است .
-
قرن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - شاخ ، سرون . 2 - تندی سر مردم که به منزلة جای سرون جانور است ، زبر سر. 3 - گیسو، موی بافته . 4 - نوک مو. 5 - سر کوه . 6 - کرانة قرص آفتاب و بالای آن . 7 - آن چه نخست پیدا شود از شعاع آفتاب . 8 - رئیس قوم ، مهتر.
-
وحدت
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . وحدة ] 1 - (مص ل .) یکی بودن ، یگانه بودن . مق کثرت . 2 - (اِمص .) یگانگی ، یکی بودن . ؛ ~ ملی اشتراک همة افراد یک ملت در آمال و مقاصد چنان که به منزلة مجموعة واحدی به شمار آید. ؛ ~وجود عقیده ای است مبتنی بر این که جهان وجود از جماد...