کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منجم
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ جِّ) [ ع . ] (اِفا.) ستاره شناس ، کسی که به دانش اخترشناسی می پردازد.
-
واژههای مشابه
-
منجم باشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) رییس منجمان .
-
جستوجو در متن
-
اخترمار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) اخترشمار، منجم .
-
ستاره شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش ) (ص فا.) منجم .
-
اخترگوی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ. ص .) منجم ، فال گوی .
-
اختر
فرهنگ فارسی معین
شمار ( ~. شُ) (اِ. ص .) ستاره شناس ، منجم .
-
راصد
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - مراقب ، چشم دارنده . 2 - چشم به راه . 3 - منجم ، اخترشمار. ج . راصدین .
-
فلکی
فرهنگ فارسی معین
(فَ لَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به فلک ، آسمانی . 2 - عالم علم فلک . 3 - منجم ، ستاره شمار.
-
کشاجم
فرهنگ فارسی معین
(کَ جَ) [ ع . ] (ص مر.) کسی که هم کاتب (نویسنده ) و هم شاعر (چکامه سرا) و هم منجم (اخترشناس ) باشد. (علامت اختصاری )
-
وقت شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - موقع شناس . مق وقت ناشناس . 2 - عالم به علم ساعات و فصول و ازمنه ،منجم ، ستاره - شناس . 3 - کسی که دم را غنیمت داند، ابن وقت .