کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتشر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ش ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فاش ، شایع . 2 - پراکنده ، پاشیده . 3 - انتشار یافته .
-
جستوجو در متن
-
ناشر
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نشرکننده ، منتشر کننده . 2 - شخص یا مؤسسه ای که کتب و نشریات را چاپ و منتشر کند.
-
شعواء
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (ص .) متفرق ، منتشر.
-
گسترده شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) منتشر شدن .
-
پخش
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) 1 - پهن ، پخت . 2 - پراکنده ، پاشیده . 3 - منتشر.
-
خبرگزاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) سازمانی که خبرها را کسب و منتشر کند.
-
نشریه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یِّ) [ ع . ] (اِ.) ورقه یا مجموعه ای از اوراق که بر روی آن چیزی نوشته ، چاپ و منتشر کنند.
-
فصل نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) نشریه ای که در هر فصل سال یک بار منتشر می شود.
-
مستطیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - درخشان . 2 - منتشر.
-
آژانس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - نمایندگی . 2 - کارگزار. 3 - بنگاه (فره ) ؛ ~ خبری مؤسسه ای که خبر را جمع و منتشر می کند.
-
سالنامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) (اِمر.) 1 - تقویم . 2 - دفتری که وقایع سال در آن ثبت شود و هر سال منتشر شود. 3 - سالنما.
-
کندر
فرهنگ فارسی معین
(کُ دُ) [ سنس . ] (اِ.) صمغی است خوشبو که از درختی شبیه به مورد گرفته می شود. آن را در آتش می سوزانند تا بوی خوش آن منتشر شود.
-
گستراندن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ دَ) (مص م .) 1 - پهن کردن . 2 - فرش کردن . 3 - منتشر کردن . 4 - پخش کردن .
-
پاورقی
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَ) [ فا - ع . ] (ص نسب .) 1 - آن چه در پایین صفحه نوشته شود. 2 - نوشته ، قصه ای که در چند شمارة پیاپی یک روزنامه یا مجله منتشر شود.