کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منبر
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ بَ) [ ع . ] (اِ.) کرسی پله دار که واعظ هنگام سخنرانی بالای آن می نشیند. ج . منابر. ؛بالای ~ رفتن (کن .) الف - نصیحت کردن ، موعظه کردن . ب - غیبت کردن از کسی .
-
جستوجو در متن
-
منابر
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ منبر.
-
افراز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.)1 - بلندی ، فراز. 2 - کرسی ، منبر.
-
سده
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَّ) [ ع . سدة ] (اِ.) 1 - آن چه که بر آن نشینند مانند منبر. 2 - در خانه ، پیشگاه . 3 - رواق خانه .
-
پامنبری
فرهنگ فارسی معین
(مِ بَ) [ فا - ع . ] (ص نسب .)کسی که در پایین منبر با خواندن اشعار مذهبی و مرثیه خوانی به روضه خوان اصلی کمک می کند.
-
روضه
فرهنگ فارسی معین
(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.