کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مناره
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . منارة ] (اِ.) 1 - ستون بلندی در مساجد برای روشن کردن چراغ . 2 - جای اذان گفتن . ج . مناور، منائر.
-
جستوجو در متن
-
گلدسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ تِ) (اِمر.) 1 - دسته ای گل . 2 - مناره ، منارة مساجد و معابد.
-
منار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) نک مناره .
-
آیینة سکندر
فرهنگ فارسی معین
( ~ء س ِ کَ دَ) (اِمر.) آیینه ای که ارسطو برای اسکندر ساخت و آن را بالای منارة اسکندریه نصب کرده بودند.
-
طبال
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - منارة بلند ساخته بر کوه . 2 - هر بنای مرتفع . 3 - دیوار بلند. 4 - صومعه .
-
طربال
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - منارة بلند ساخته بر کوه . 2 - هر بنای مرتفع . 3 - صومعه .
-
طوق بردن
فرهنگ فارسی معین
(طُ. بُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) آن است که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کردند و از دور تیر می انداختند پس هر که تیرش از حلقه می گذشت آن حلقه مال وی می شد، حلقه - ربایی .