کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممانعت از قاچاق مواد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جفت
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) عضوی عروقی که در هنگام بارداری ، از طریق بند ناف مواد لازم را به جنین رسانده و مواد دفعی را می گیرد.
-
سینی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ظرف مسطح و دوره دار که از فلز یا مواد دیگر ساخته می شود.
-
گلسازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) هنر یا فن ساختن گل از پارچه ، پلاستیک ، کاغذ یا مواد دیگر.
-
عدس
فرهنگ فارسی معین
(عَ دَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی یک ساله از تیرة پروانه واران ، دانه هایش یکی از مواد عالی غذایی است .
-
هرت
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِصت .) (عا.) صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در دهان برآید.
-
آندوسپرم
فرهنگ فارسی معین
(دُ پِ) [ فر. ] (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند، خورش . (فره ).
-
برشتوک
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ) (اِ.) نوعی شیرینی که از آرد سرخ شده ، روغن ، شکر و بعضی مواد دیگر تهیه می شود.
-
پلاسما
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ انگ . ] (اِ.) بخش مایع خون یا لنف متشکل از آب ، پروتئین ها و مواد معدنی .
-
تنتور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ فر. ] (اِ.) الکل یا اتر که از عناصر فعال مواد معدنی ، نباتی و حیوانی استخراج می شود.
-
دوده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - دودمان . 2 - ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی ، حاصل شود.
-
فشفشه
فرهنگ فارسی معین
(فِ فِ ش ) (اِ.) ابزاری که در داخل آن مواد محترقه تعبیه شده و پس از احتراق به هوا رود.
-
گوشتخوار
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص .) 1 - دارای عادت یا گرایش به خوردن مواد گوشتی .2 - دارای ویژگی تغذیه از جانوران .
-
کنسانتره
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شکل غلیظ شدة بعضی از مواد. 2 - ماده ای که آب آن تحت فشار گرفته شود، افشرده . (فره ).
-
مسقطی
فرهنگ فارسی معین
(مَ قَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی شیرینی شبیه ژله که از نشاسته وشکر و مواد معطر می سازند.
-
ته نشست
فرهنگ فارسی معین
(تَ. نِ شَ) 1 - (مص مر.) رسوب کردن مواد موجود در آب ها. 2 - (اِمر.) ماده ای که در آب رودها و مرداب ها و دریاها رسوب می شود. 3 - طبقه ای از زمین که نتیجة رسوب مواد محلول یا مخلوط در آب دریاها و رودهاست . 4 - آن چه ته نشین می شود.