کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقیاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقیاس
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندازه . 2 - آلت سنجش . ج . مقاییس .
-
جستوجو در متن
-
آر
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) واحد مقیاس سطح برابر با 100 مترمربع .
-
بالش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر - مغ . ] (اِ.) واحد مقیاس برای زر و سیم .
-
تن
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) مقیاس وزن برابر 1000 کیلوگرم .
-
انداز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) 1 - (اِمص .) قصد و میل حمله کردن . 2 - (اِ.) اندازه ، مقیاس .
-
بارم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فر. ] ( اِ.) جدول یا مقیاس تعیین شده برای نمره گذاری ، شمارک . (فره ).
-
دما
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) اندازة گرمی یا سردی یک جسم بر حسب مقیاس های قراردادی .
-
اینچ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) واحد مقیاس طول در انگلستان معادل 54/2 سانتی متر.
-
قانون
فرهنگ فارسی معین
[ معر - یو. ] (اِ.) 1 - قاعده ، آیین . 2 - اصل و مقیاس چیزی . 3 - مقررات و احکام دولتی .
-
کارکرد
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (مص مر.) 1 - عمل و کار. 2 - اندازه و مقیاس کار انجام شده .
-
گالن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) مقیاس وزن برای مایعات برابر با 4 لیتر (در کشورهای انگلیسی زبان ).
-
معیار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) مقیاس و آلت سنجش ، سنگ محک و ترازو برای سنجش زر. ج . معاییر.
-
عیار
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه کردن . 2 - آزمودن صحت پیمانه . 3 - (اِ.) مقیاس برای اندازه گیری مقدار خالص طلا و نقره .
-
اشل
فرهنگ فارسی معین
(اِ ش ِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - امتیاز کارمند از نظر درجه و مقام اداری و دریافت حقوق ، پایه ، رتبه . (فره ). 2 - رابطة میان اندازة واقعی چیزی با اندازة نقشه و نمودار آن ، مقیاس . (فره ).