کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقعر
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ عَّ) [ ع . ] (اِمف .) گود، فرو رفته .
-
واژههای همآوا
-
مغار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) مغاره ، غار، شکاف وسیع و عمیق در کوه .
-
مغار
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) نوعی ابزار که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می کنند.
-
جستوجو در متن
-
دوری
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) دورانی . 2 - (اِمر.) بشقاب بزرگ مقعر.
-
اطلس
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ معر - یو. ] (اِ.) 1 - پارچة ابریشمی . 2 - نام یکی از رب النوع های یونان قدیم که زمین را بر دوش خود حمل می کند. 3 - اولین مهرة گردن . 4 - نقشه جغرافی . 5 - سطح مقعر فلک نهم . 6 - نام اقیانوسی که بین اروپا و امریکا قرار دارد.
-
عدسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود. 2 - جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو مادة ژلاتین مانند حفرة درونی کره چشم قرار دارد.