کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقراض
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) قیچی .
-
جستوجو در متن
-
دوکارد
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) مقراض ، جلمان .
-
مقص
فرهنگ فارسی معین
(مِ قَ صّ) [ ع . ] (اِ.) آلت بریدن ، مقراض . ج . مقاص .
-
قیچی
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ تر. ] (اِ.) ابزاری که به وسیلة آن پارچه ، کاغذ و اشیاء دیگر را می برند و دارای دو شاخة برنده است که از وسط به یکدیگر وصل شده اند، مقراض .
-
گازانبر
فرهنگ فارسی معین
(اَ بُ) (اِمر.) قیچی ، مقراض ، یک نوع ابزاری است که در کارهای آهنگری و زرگری و غیره به کار می رود.
-
کاردو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند. 2 - برش پشم گوسفند. 3 - یک قطعه ابریشم . 4 - آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهادة تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده ؛ شکوفة نخستین خرما، طلع .