کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقدم
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) جای قدم نهادن . 2 - (مص ل .) از سفر یا از جایی بازآمدن .
-
مقدم
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) [ ع . ] (اِفا.) اقدام کننده .
-
مقدم
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) پیش رفته ، پیش - افتاده .
-
واژههای مشابه
-
مقدم داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ترجیح دادن ، برگزیدن .
-
جستوجو در متن
-
اقدم
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - پیشین تر، قدیم تر. 2 - مقدم تر.
-
پیشرفته
فرهنگ فارسی معین
(رَ تِ) (ص مف .) 1 - پیشین ، مقدم . 2 - عالی ، رشد کرده .
-
اکونومیسم
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ نُ) [ فر. ] (اِمص .) مقدم داشتن اقتصاد و تأمین معیشت بر سیاست و مبارزة سیاسی .
-
صدرنشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - بالا دست نشین . 2 - مقدم ، پیشوا.
-
یافوخ
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر، جان دانه .
-
پیش کسوت
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - مقدم ، پیشگام ، پیشرو، پیش قدم . 2 - یکی از مدارج طریقت ، آن که درجة پیش کسوتی دارد. 3 - قدیم ترین و بزرگ ترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم در پهلوانی دارد.
-
دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) = دهن : قسمت مقدم و فوقانی لولة گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیلة لولة مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن...