کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقدار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) اندازه ، پاره ای از چیزی . ج . مقادیر.
-
جستوجو در متن
-
دز
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مقدار تجویز شده در یک یا چند وعده ، از جمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه ، چنده ، مقدار مصرف . (فره ).
-
چندین
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ق مقدار.) این همه ، این اندازه .
-
وی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) مقدار، اندازه .
-
مهریه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یُِ) [ ع . ] (اِ.) مقدار مال یا وجهی است که به هنگام ازدواج یا پس از آن شوهر در عوض تمتع به زن می دهد و باید مقدار آن معلوم باشد، مهر، کابین .
-
نصاب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مقدار معین از هر چیز. 2 - آن مقدار از مال که زکات بر آن واجب می شود.
-
جوسنگ
فرهنگ فارسی معین
(جُ سَ) (اِمر.) مقدار یک جو.
-
پیل بار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیلوار، آن مقدار که بر پشت پیل حمل شود.
-
مقادیر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مقدار؛ اندازه ها، مقدارها.
-
کسکانت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) عکس مقدار سینوس یک زاویه .
-
مینیموم
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر - لا. ] (اِ.) = مینیمم : 1 - کمترین مقدار، حداقل ؛ مق ماکزیموم . 2 - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).
-
اندازه
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ) (اِ.) 1 - مقدار. 2 - پیمانة هر چیز. 3 - قدر، مرتبه .
-
بلنج
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ) ( اِ.) 1 - اندازه ، مقدار. 2 - مبلغ .
-
بیجک
فرهنگ فارسی معین
(جَ) ( اِ.) فاکتور، کاغذی که در آن فروشنده نوع ، مقدار و قیمت کالا را می نویسد.