کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، غلبه شده .
-
واژههای همآوا
-
مقلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) برگردانیده شده ، وارونه شده .
-
جستوجو در متن
-
محجوج
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) کسی که توسط حجت و برهان مغلوب شده ، مغلوب به دلیل .
-
سرکوب کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) مغلوب کردن .
-
دستگرای
فرهنگ فارسی معین
(دَ گِ) (ص مف .) مغلوب ، زبون .
-
زیر آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) مغلوب شدن ، باختن .
-
منهزم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) شکست خورده ، مغلوب شده .
-
مسخر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مغلوب شدن .
-
تسخیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - رام کردن ، مغلوب کردن .2 - کار بی مزد کردن .
-
طرح کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - نقاش . 2 - مغلوب ، زبون .
-
فرومالیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص م .) 1 - مالیدن . 2 - مغلوب کردن ، مجازات کردن . 3 - فشردن .
-
شکستن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) خرد کردن . 2 - مغلوب ساختن . 3 - تا کردن . 4 - شکار کردن . 5 - (مص ل .) خرد شدن . 6 - مغلوب شدن . 7 - تعظیم کردن ، دو تا شدن . 8 - تکیده شدن .
-
اقماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خوار کردن ، حقیر گردانیدن . 2 - شکستن ، مغلوب کردن . 3 - راندن ، دفع کردن .