کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی آفرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفرین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.)1 - تحسین . 2 - سپاس . 3 - درود، تهنیت ، تبریک . 4 - دعای نیک .
-
آفرین
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص فا.) آفریننده : جهان آفرین ، سخن آفرین .
-
واژههای مشابه
-
آفرین کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - طلب آمرزش کردن ، آمرزش خواستن .2 - تعریف کردن ، ستودن .
-
آفرین خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) جایی که در آن عبادت کنند، نمازخانه .
-
جان آفرین
فرهنگ فارسی معین
(فَ)(ص فا.)خالق روح ، آفریدگار.
-
جستوجو در متن
-
احسن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (صت ) آفرین ، احسنت ، مرحبا.
-
براوو
فرهنگ فارسی معین
(بِ وُ) [ فر. ] (صت .) آفرین ، مرحبا.
-
په
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (شب جم .) خوشا، آفرین .
-
فریش
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (شب جم .) آفرین ! احسنت !
-
احسنت
فرهنگ فارسی معین
(اَ سَ) [ ع . ] (شب جم .) آفرین (بر تو، شما).
-
پخ پخ
فرهنگ فارسی معین
(پَ پَ) (شب جم .) آفرین ! مرحبا!
-
خنک
فرهنگ فارسی معین
(خُ نُ) (شب جم .)خوشا؛ آفرین .
-
فری
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) (شب جم .) زه ! آفرین ! احسنت !