کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آشکار شده ، دانسته شده . 2 - کنایه از: زر و درم و دینار.
-
واژههای مشابه
-
معلوم الحال
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ) [ ع . ] (ص مر.) کسی که بدی و نادرستی اش شناخته شده است .
-
جستوجو در متن
-
آشکاره
فرهنگ فارسی معین
(شُ یا ش ِ رِ) (ص .) پیدا، معلوم ، آشکارا.
-
مشخص
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ خَّ) [ ع . ] (اِمف .) معین ، معلوم .
-
غرند
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) (ص .) دختری که در شب زفاف معلوم شود که باکره نیست .
-
معرفه
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ فِ) [ ع . معرفة ] (اِ.) اسمی است که نزد شنونده معلوم و آشکار باشد.
-
معلومات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ج . معلوم ؛ دانسته ها، مجموعة آگاهی ها.
-
پدید آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) 1 - آشکار گشتن . 2 - بوجود آمدن . 3 - معلوم شدن .
-
پیدا شدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - معلوم گشتن . 3 - یافته شدن . 4 - به وجود آمدن .
-
تکییف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نیک بریدن . 2 - کیفیتی معلوم قرار دادن برای شی ء.
-
ثانیه شمار
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ) [ ع - فا. ] (ص فا. اِمر.) عقربة کوچک ساعت که ثانیه ها را معلوم می دارد.
-
دانسته
فرهنگ فارسی معین
(نِ تِ یا تَ) (ص مف .) 1 - آن چه که مورد آگاهی و اطلاع است . 2 - معلوم . 3 - مشهور. 4 - توانسته .
-
مهریه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یُِ) [ ع . ] (اِ.) مقدار مال یا وجهی است که به هنگام ازدواج یا پس از آن شوهر در عوض تمتع به زن می دهد و باید مقدار آن معلوم باشد، مهر، کابین .