کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معطر
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ طَّ) [ ع . ] (اِمف .) بودار، خوشبو.
-
جستوجو در متن
-
بویا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) خوشبو، معطر.
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) (ص مر.) خوشبو، معطر.
-
عنبربار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) خوش بو، معطر.
-
مطیب
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .) معطر شده .
-
بان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) درختی با برگ های سبز و لطیف و خوشبو که از دانه های آن روغن معطر می گیرند.
-
نارنگی
فرهنگ فارسی معین
( ر )(اِ.) درخت است پایا از تیرة مرکبات با میوة کروی و معطر.
-
یاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درختچه ای زینتی از تیرة زیتونیان با گل های معطر و سفید.
-
گل بیز
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) 1 - گل افشان ، گلریز. 2 - معطر، خوشبو.
-
مشک سا
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ص فا.) 1 - آن که مشک را بساید. 2 - کنایه از: معطر.
-
مشکبار
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (ص فا.) 1 - چیزی که از آن مشک ببارد. 2 - کنایه از: معطر.
-
آویشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ)( اِ.)گیاهی است معطر و صحرایی با گل های سفید و برگ های کوچک شبیه نعناع . آویشم ، آویشه ، آویشنه یا آوشن هم گویند.
-
بیدمشک
فرهنگ فارسی معین
(مُ یا مِ) (اِمر.) درختی است از گونة بید، با شکوفه های معطر که عرق آن نشاط آور است .
-
حنوط
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) دارویی معطر مانند کافور که پس از غسل میت به جسد می زنند تا دیرتر متلاشی شود.