کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معرکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معرکه
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ کِ یا کَ) [ ع . معرکة ] (اِ.) 1 - میدان جنگ و رزمگاه . ج . معارک . 2 - (عا.) کار پُر - اهمیت ، هنگامه ، غوغا. 3 - کسی که کار مهم انجام دهد.
-
معرکه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می کند.
-
جستوجو در متن
-
هنگامه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) معرکه گیر.
-
هنگامه ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) معرکه گرفتن .
-
غازی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) معرکه گیر، رسن باز.
-
نزال
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) فرود آمدن در معرکة جنگ برای جنگیدن .
-
هنگامه
فرهنگ فارسی معین
(هِ مِ) (اِ.) 1 - جمعیت مردم . 2 - معرکه . 3 - شور و غوغا، داد و فریاد.
-
معترک
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِ.)میدان جنگ ، معرکه .
-
گلبام
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند. 2 - لحنی است از موسیقی قدیم .
-
خرمگس
فرهنگ فارسی معین
(خَ. مَ گَ) (اِمر.) نوعی مگس که بزرگتر از مگس های معمولی است و دارای خرطومی کوتاه است . ؛ ~ِ معرکه الف - مزاحم . ب - بیگانه .
-
دار و گیر
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) 1 - توقیف و مقید کردن اشخاص . 2 - جنگ ، جدال ، هنگامه ، معرکه .
-
شامورتی
فرهنگ فارسی معین
[ ارمن . ] (اِ.) 1 - جعبة مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران . 2 - (کن .) حقه بازی .
-
خندستان
فرهنگ فارسی معین
(خَ دِ یا دَ) (اِمر.) 1 - افسوس ، سخره ، لاغ . 2 - مجلس مسخرگی ، معرکة مسخرگی . 3 - کنایه از: لب و دهان معشوق .
-
مرشد
فرهنگ فارسی معین
(مُ ش ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) راهنما، هدایت کننده . 2 - (اِ.) در تصوف کسی که تربیت و ریاست گروهی از صوفیان را به عهده دارد. 3 - کسی که به هنگام ورزش ورزشکاران باستانی در زورخانه آنان را راهنمایی کند. 4 - لقبی برای شعبده باز و معرکه گیر.