کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مار
فرهنگ فارسی معین
[ سر. ] (اِ.) عنوانی است که در اول اسامی قدیسان آورند؛ مانند: ماربطرس . مار یعقوب .
-
مار
فرهنگ فارسی معین
(رّ) [ ع . ] مرور کننده ، گذرنده .
-
مار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانوری است از راستة خزندگان با بدنی استوانه ای شکل و نرم که روی زمین می خزد و انواع مختلف دارد اعم از سمی یا غیرسمی . ؛ ~ ِ خوش خط و خال کنایه از: شخص حیله گر و نادرست .
-
جستوجو در متن
-
بوغ
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] ( اِ.) بوق .
-
جص
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ معر. ] (اِ.) گچ .
-
جوز
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ معر. ] (اِ.) گردو.
-
خناق
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ معر. ] (اِ.) دیفتری .
-
داهل
فرهنگ فارسی معین
(هُ) [ معر. ] (اِ.) نک داهول .
-
دیباج
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) دیبا.
-
راوق
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ معر. ] (اِ.) نک راوَک .
-
رمق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) گله ، رمه .
-
زاووق
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) جیوه .
-
رستاق
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ معر. ] (اِ.) ده ، روستا.
-
سروال
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ معر. ] (اِ.) شلوار.