کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معامله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اتجار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) بازرگانی کردن ، خرید و فروش کردن ، معامله ، سودا، بیع و شری ، تجارت .
-
مماکست
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ سَ) [ ع . مماکسة ] (مص ل .) 1 - چانه زدن در معامله . 2 - بخیلی کردن .
-
کژ باختن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. تَ) (مص ل .) 1 - بد معامله کردن ، فساد کردن . 2 - عمل کسانی که بازی نرد یا امثال آن را با داشتن مهارت و استادی کافی بد بازی می کنند.
-
اقاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ ع . اقالة ] 1 - (مص م .) بر هم زدن ، فسخ کردن معامله با رضایت . 2 - بخشیدن . 3 - (اِمص .) گذشت .
-
تقاص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) قصاص گرفتن از هم . 2 - تاوان گرفتن . 3 - معامله به مثل کردن . ؛ ~پس دادن مجازات شدن ، تاوان دادن .
-
صیغه جاری کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) صیغة عقد ازدواج یا طلاق یا معامله را خواندن .
-
اسب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است باهوش که برای سواری یا بارکشی به کار گرفته می شود. ؛~ دادن و خر گرفتن کنایه از: معاملة زیان - آور کردن . ؛~ عصاری بودن الف - تلاش بی نتیجه کردن . ب - سرگردان بودن .
-
چک و چانه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - پرحرفی کردن . 2 - گفت و گوی زیاد برای پایین آوردن نرخ چیزی یا جوش دادن معامله ای .
-
دودوزه بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
(دُ. زِ. کَ دَ) (ص مر.) کنایه از: با هر دو طرف معامله یا مبارزه همدست شدن و هر دو را فریب دادن .
-
سه
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ په . ] (اِ.) عددی بین دو و چهار، دو بعلاوة یک . ثلاث . ؛ ~ به سی دادن کنایه از: معاملة پر سود کردن . ؛ ~ شدن بد شدن ، خراب شدن .
-
سنبه
فرهنگ فارسی معین
(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .
-
دررفتن
فرهنگ فارسی معین
(دَ .رَ تَ) (مص ل .) (عا.) 1 - گریختن . 2 - گسیختن . 3 - از انجام کاری شانه خالی کردن . 4 - در انجام معامله ای به توافق رسیدن . 5 - جابه جا شدن مفاصل در اثر ضربه .
-
غبن
فرهنگ فارسی معین
(غَ بْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) زیان وارد کردن برکسی در معامله .2 - فریفتن . 3 - (مص ل .) زیان دیدن در خرید و فروش . 4 - (اِ.) ضرر، زیان . 5 - افسوس ، دریغ .
-
مساقات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مساقاة ] (مص م .) 1 - کشت کردن زمین به شراکت . 2 - معامله ای است که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصة مشاع معین از ثمره واقع می شود و ثمره اعم است از میوه و برگ و گل و غیر آن .
-
چوب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . 2 - تنة بریده شدة درخت . 3 - (عا.) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : 1000چوب یعنی 1000 تومان . ...