کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معامله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معامله
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ لَ یا مِ لِ) [ ع . معاملة ] (اِمص .) داد و ستد، خریدوفروش . 2 - (مص ل .) با هم کار کردن . 3 - داد و ستد با یکدیگر. 4 - (اِ.) قرارداد.
-
جستوجو در متن
-
مکاس
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (مص ل .) چانه زدن در معامله ، تشویق به معامله .
-
قول نامه
فرهنگ فارسی معین
(قُ. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای که خریدار و فروشنده به یکدیگر دهند پیش از معاملة قطعی تا در فاصلة بین قول و معاملة قطعی ، فروشنده مورد معامله رابه دیگری نفروشد و خریدار سر موعد آن را بخرد.
-
کژباز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بد معامله ، متقلب .
-
بز خر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص .) کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد.
-
دستادست
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (ق مر.) معاملة نقد.
-
کار
فرهنگ فارسی معین
و بار (رُ) (اِمر.)مشغولیت ، معامله ، شغل ، کسب .
-
معامل
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) معامله کننده .
-
پایاپای
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) داد و ستدِ جنسی ، معامله ای که در آن پول رد و بدل نشود.
-
پیشادست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) 1 - دستمزد پیش از انجام کار. 2 - معاملة نقد.
-
تفاسخ
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) با یکدیگر در فسخ معامله هم رأی شدن .
-
دخش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) 1 - آغاز، ابتداء. 2 - آغاز معامله . 3 - دستلاف .
-
دندان گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ) (ص مر.) حریص ، سخت گیر در معامله ، طمّاع .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
و کار (سَ رُ) (اِمر.) 1 - کار. 2 - معامله .