کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاش
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اسباب و وسایل زندگی . 2 - جای زندگی .
-
جستوجو در متن
-
یابر
فرهنگ فارسی معین
(ب ) (اِ.) زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی می داد.
-
جرا
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) نفقه ، آن چه بدان معاش گذرانند، اخراجات .
-
خودفروش
فرهنگ فارسی معین
( ~. فُ) (ص فا.) آن که خود را در معرض استفادة شهوت دیگران قرار دهد و از این طریق کسب معاش کند، فاحشه ، روسپی .
-
پرولتاریا
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ لِ) [ فر. ] (اِ.) طبقة کارگر، طبقه ای که تنها با فروش نیروی کارش امور معاش خود را می گذراند.
-
اقتراف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کسب کردن ، کسب معاش کردن . 2 - (مص ل .) گناه کردن . 3 - به جا آوردن . 4 - وزیدن .
-
چشمه
فرهنگ فارسی معین
(چَ مِ یا چَ مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - جایی از زمین یا کوه که به طور طبیعی آب از آن بیرون آید. 2 - سوراخ ریز. 3 - منبع ، اصل . 4 - آب اندک . 5 - چیز اندک . 6 - قسم ، نوع . 7 - ممر معاش .
-
قطیعه
فرهنگ فارسی معین
(قَ عَ یا عِ) [ ع . قطیعة ] (اِ.) 1 - جدایی ، بریدگی . 2 - گلة گاوان و گوسفندان . 3 - لشکر. 4 - قطعه ای از زمین و ملک که به کسی واگذارند تا از آن امرار معاش کند. ج . قطایع .
-
کار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آن چه از شخصی یا شیئی صادر شود، آن چه که کرده شود، فعل ، عمل . 2 - پیشه ، شغل . 3 - سعی و جهد. 4 - رزم ، جنگ . 5 - کشت ، زراعت . 6 - مسئولیت ، وظیفه . 7 - گرفتاری ، دشواری . 8 - وضعیت ، حال . 9 - حادثه ، پیشامد. 10 - صنعت ، هنر. 11 - م...