کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطلقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مطلقه
فرهنگ فارسی معین
(مَ طَ لّ قَ یا قِ) [ ع . مطلقة ] (اِمف .) زن طلاق داده شده ، طلاق داده .
-
جستوجو در متن
-
محمم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که متعه دهد زن مطلقه را. 2 - کسی که روی را با زغال سیاه کند. 3 - سری که پس از ستردن بر آن موی برآید. 4 - جوجه ای که پر برآورد.
-
جوزه
فرهنگ فارسی معین
(جَ زِ یا زَ) [ ع . جوزة ] (اِ.) 1 - واحد جوز، یک گردو. ؛ ~مطلقه : واحد وزن معادل نه درخمی و نزد بعضی مساوی چهار مثقال . ؛ ~ملکبه : واحد وزن معادل شش درخمی . ؛ ~نبطیه : واحد وزن معادل یک بندقه و به قولی یک مثقال .