کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطالعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطالعه
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ عِ یا لَ عَ) [ ع . مطالعة ] (مص م .) 1 - نگاه کردن به چیزی برای اطلاع یافتن از آن . 2 - خواندن کتاب یا هر نوشتة دیگر. ج . مطالعات .
-
جستوجو در متن
-
روانشناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. ) (حامص .) دانش مطالعه و شناخت روان و مسایل مربوط به آن .
-
زبان شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ) (اِمر.) علمی که به مطالعة زبان می پردازد.
-
مطالعات
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (مص . اِ.) جِ مطالعه .
-
آواشناسی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (حامص .) صوت شناسی ، مطالعه و توصیف علمی آواهای زبان .
-
بیوشیمی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) بخشی است از علم شیمی که به مطالعة پدیده های حیاتی می پردازد.
-
رصدخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جایی که در آن به نگاه کردن و مطالعة ستارگان می پردازند.
-
میکروگرافی
فرهنگ فارسی معین
(رُ گِ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعة ذرات به یاری میکروسکوپ .
-
کالبدشناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش ) (حامص .) علم مطالعة ساختمان اندام های جانوران و گیاهان ، آناتومی .
-
نرولوژی
فرهنگ فارسی معین
(نِ رُ لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مطالعة ساختار و کارکرد و بیماری های دستگاه عصبی و روش های درمان آن بیماری ها، عصب پزشکی . (فره ). 2 - مطالعة ساختار و کارکرد دستگاه عصبی ، عصب شناسی . (فره ).
-
اپتیک
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ فر. ] (اِ.) شاخه ای از علم فیزیک که به مطالعة خواص نور، تولید و انتشار آن در دستگاه های بینایی می پردازد.
-
اتود
فرهنگ فارسی معین
(اِ تُ) [ فر. ] 1 - (اِ.) طراحی مقدماتی . 2 - مداد نوکی . 3 - (اِمص .) مطالعه و تحقیق مقدماتی ، بررسی .
-
بانک داری
فرهنگ فارسی معین
[ فر - فا. ] 1 - (حامص .) فعالیت برای ادارة بانک . 2 - (اِ.) دانشی که به مطالعة فعالیت های بانکی یا اشتغال در آن جا می پردازد.
-
بالینی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) ( اِ.) 1 - منسوب به بالین . 2 - مطالعة ناخوشی های بیماران بستری و کلینیکی .