کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصراع
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یک لنگه از دو لنگة در. 2 - یک نیمه از یک بیت شعر. ج . مصاریع .
-
جستوجو در متن
-
رباعی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوة الابالله» باشند.
-
دوبیتی
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِ) [ فا - ع . ] (ص نسب .) 1 - شعری دارای دو بیت یا چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم دارای یک قافیه هستند. 2 - یکی از گوشه های چهارگاه .
-
مسمط
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - مروارید به رشته کشیده شده . 2 - نوعی قالب شعری که پنج مصراع آن به یک قافیه و مصراع ششم به قافیة دیگر باشد.
-
ماده تاریخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) مجموع حروف بیت یا مصراع یا عبارتی که به حساب ابجد تاریخ واقعه ای را نشان دهد.
-
استدراک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فهمیدن ، درک کردن . 2 - اعتراض کردن ، خرده گرفتن . 3 - آوردن بیتی که مصراع اول مدح و مصراع دوم ذم باشد یا برعکس . 4 - تصحیح کردن . 5 - جبران کردن .
-
بیت
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - خانه ، اتاق . ج . بیوت . 2 - دو مصراع از شعر. ج . ابیات .
-
ترصیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جواهر نشاندن بر چیزی . 2 - آوردن کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که از نظر وزن و سجع یکی باشند.
-
صرع
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بر زمین زدن ، افکندن . 2 - دو مصراع گردانیدن هر بیت شعر را. 3 - دو لنگه کردن .
-
عجز
فرهنگ فارسی معین
(عَ جُ) [ ع . ] (اِ.)1 - دنبالة چیزی . 2 - سرین . 3 - آخرین کلمة مصراع دوم هر بیت شعر.
-
عروض
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن . 2 - جزو آخر از مصراع اول هر بیت .
-
لت
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (ص .) تکه و پاره از چیزی . 2 - (اِ.) واحدی برای اندازه گیری پارچه . 3 - یک ورق کاغذ. 4 - لنگه در، مصراع .
-
متسع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ سِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - مسمطی که هر بندش دارای نه مصراع باشد. 2 - سطحی که نه ضلع متساوی آن را احاطه کند.
-
مخمس
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - پنج تایی . 2 - شعری که هر بند آن پنج مصراع باشد.