کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصاحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصاحب
فرهنگ فارسی معین
(مُ حِ) [ ع . ] (اِفا.) هم صحبت ، هم نشین .
-
جستوجو در متن
-
جلیس
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) همنشین ، مصاحب .
-
اصطحاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ) [ ع . ] (مص ل .) یار و مصاحب یکدیگر شدن .
-
ایناق
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ تر. ] (اِ.) ندیم ، مقرب ، مصاحب . ج . ایناقان .
-
ارتاق
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ تر. ] ( اِ.) = اورتاق . اورتاغ . ارتق . ارتاغ : 1 - تاجر، بازرگان . 2 - [ مغ . ] شریک ، انباز، مصاحب .
-
بازو
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - قسمتی از دست که بین آرنج و شانه قرار دارد. 2 - واحد طول برابر با بازو. 3 - قدرت ، نیرو. 4 - رفیق ، مصاحب . 5 - آن که در سرود با کسی همراهی کند.