کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشغول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مشغول الذمه
فرهنگ فارسی معین
(مَ لُ ذِّ مَُ) [ ع . ] (ص مر.) مدیون ، کسی که دین خود را اداء نکرده باشد.
-
جستوجو در متن
-
ور رفتن
فرهنگ فارسی معین
(وَ. رَ تَ) (مص ل .) بازی بازی کردن ، با چیزی خود را مشغول کردن .
-
الهاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) مشغول کردن .
-
بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - سرگرم شدن به بازی . 2 - مشغول شدن به چیزی برای گذراندن وقت . 3 - قمار کردن .
-
اشغال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - مشغول ساختن . 2 - جایی را تصرف کردن .
-
غین
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شوریدن دل . 2 - ابری شدن آسمان . 3 - (مص م .) مشغول کردن چیزی ذهن را. 4 - غلبه کردن شهوت بر دل کسی . 5 - (اِمص .) تشنه بودن .
-
داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - دارا بودن . 2 - نگاه داشتن . 3 - به شمار آوردن ، گرفتن . 4 - پنداشتن . 5 - طول کشیدن . 6 - مشغول بودن . 7 - وادار کردن .