کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشروب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشروب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آشامیدنی ، هرچیز قابل آشامیدن .
-
واژههای مشابه
-
مشروب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) آبیاری شدن .
-
مشروب کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) آب دادن .
-
جستوجو در متن
-
ویسکی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی مشروب الکلی .
-
براندی
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی مشروب انگلیسی .
-
هدی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) زراعتی که توسط آب باران مشروب شود؛ دیم ، دیمه .
-
کنیاک
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی مشروب الکلی گران قیمت .
-
آنفارکتوس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) قسمتی از بافت (قلب یا کلیه ) که شریان مشروب کنندة آن بسته باشد.
-
کافه رستوران
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) [ فر. ] (اِمر.) محلی که در آن غذا، مشروب ، چای و قهوه صرف کنند.
-
آب داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - آب پاشیده ، مشروب . 2 - تیز، تیز کرده (صفت برای شمشیر یا خنجر).
-
بغلی
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - نوعی قطع کتاب در اندازة تقریبی 8*12 سانتی متر. 2 - بطری کوچک مشروب .
-
چتول
فرهنگ فارسی معین
(چَ وَ) [ روس . ] (اِ.) (عا.) = چتور: یک چهارم بطر مشروب (معادل 125 میلی لیتر).
-
حوضه
فرهنگ فارسی معین
(حُ ض یا ضَ)(اِ.) [ ع . ] 1 - ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد. 2 - ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود.