کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مشاوره
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ رِ) [ ع . مشاورة ] (مص ل .) با هم مشورت کردن .
-
جستوجو در متن
-
کنسولتاسیون
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (اِ.) مشاوره ، شور (مخصوصاً مشاورة پزشکان دربارة مرض یک بیمار).
-
اجلاس
فرهنگ فارسی معین
(ا ِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشانیدن . 2 - (اِ.) با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری . 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود.
-
منصفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ ص فِ) [ ع . منصفة . ] (اِفا.) مؤنث منصف . ؛ هیئت ~ در بعضی جرایم گروهی به تعداد معین از افراد عادی طبق قانون در دادگاه شرکت می کنند و پس از ختم دادرسی با هیئت دادرسان به مشاوره می پردازند و نظر خود را اظهار می کنند.
-
مجلس
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل نشستن . 2 - محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو. 3 - جلسه ، نشست . 4 - بار، دفعه . ؛~ شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون گذاری . ؛ ~ خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای رهبری . ؛ ~ ...