کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسن
فرهنگ فارسی معین
(مُ س نّ) [ ع . ] (ص .) پیر، سالخورده .
-
مسن
فرهنگ فارسی معین
(مِ سَ نّ) [ ع . ] (اِ.) فسان ، آنچه با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.
-
جستوجو در متن
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
کهل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (ص .) مسن ، سالخورده .
-
ارشد
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ ع . ] (ص تف .) بزرگتر، مسن تر. ؛اولاد ~ فرزند بزرگ تر.
-
پدرسالاری
فرهنگ فارسی معین
(پِ دَ) (حامص . اِ.) نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی که در آن پدر یا مسن ترین فرد ذکور طایفه سرپرستی طایفه را بر عهده دارد.