کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسخرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسخرگی
فرهنگ فارسی معین
(مَ خَ رِ) (حامص .) مسخره بودن ، شوخی ، استهزاء.
-
جستوجو در متن
-
گواژ
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) مسخرگی ، مزاح .
-
لاغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شوخی ، مسخرگی .
-
هزل
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِ.) مسخرگی ، مزاح ، شوخی .
-
لاغیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .)شوخی کردن ، مسخرگی کردن .
-
لودگی
فرهنگ فارسی معین
(لُ دَ یا دِ) (حامص .) مسخرگی .
-
تتربو
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) (اِ.) = تتره : شوخی ، مسخرگی .
-
گنگل
فرهنگ فارسی معین
(گَ گَ) (اِ.) شوخی ، مزاح ، مسخرگی .
-
خندستان
فرهنگ فارسی معین
(خَ دِ یا دَ) (اِمر.) 1 - افسوس ، سخره ، لاغ . 2 - مجلس مسخرگی ، معرکة مسخرگی . 3 - کنایه از: لب و دهان معشوق .
-
کچول
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کاچول : جنبانیدن سرین وقت رقص و مسخرگی ، کون جنبانی .
-
فسوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ دَ) (مص ل .) = افسوسیدن : 1 - دریغ و حسرت خوردن . 2 - ظرافت نمودن ، مسخرگی کردن .