کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (حامص .) گله کردن ، شکایت کردن .
-
مستی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (حامص .) حالتی که از نوشیدن الکل در شخص ایجاد شود، مست بودن ،سکر. ؛ ~ و راستی کنایه از: شنیدن حرف درست و بدون دروغ .
-
جستوجو در متن
-
سکر
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] (اِمص .) مستی .
-
مستان
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ق .) کسی که در حالت مستی است .
-
افکندگی
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دِ) (حامص .) مَستی .
-
پیان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) مست مست ، مستی که سر از پای نشناسد.
-
خمر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) شراب ، نوشابة مستی آور.
-
مسکر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (اِفا.) مستی آور.
-
بدمست
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (ص مر.) کسی که در مستی عربده کشد و شرارت کند، آن که پس از مست شدن هرزه گویی کند.
-
پاتیل شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) از مستی به کلی از پا درآمدن .
-
خمار
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) دردسر و ملالی که پس از مستی عارض شخص می شود.
-
مرنو کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ دَ) (مص ل .) صدا برآوردن گربه (خصوصاً به هنگام مستی شهوت ).
-
صحو
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) هوشیاری ، مقابل سُکر به معنی مستی .
-
نشوت
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) [ ع . نشوة ] (مص ل .) 1 - مست شدن ، نشئه شدن . 2 - (اِمص .) مستی .