کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقیماً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستقیماً
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ نْ) [ ع . ] (ق .) راست و مستقیم ، به طور مستقیم .
-
جستوجو در متن
-
سکرتر
فرهنگ فارسی معین
(س رِ تِ) [ فر. ] (اِ.) منشی ، کارمندی که مستقیماً با رئیس کار می کند و در جریان تمام کارهای اداری او قرار دارد.
-
کاتالیزور
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ فر . ] ماده ای که باعث تغییر سرعت یک فعل و انفعال شیمیایی می شود بدون آن که مستقیماً در آن فعل و انفعال وارد شود، کاتالیزگر، آسان گر.
-
گالش
فرهنگ فارسی معین
(لِ یا لُ) [ فر. ] (اِ.) کفش لاستیکی که یا مستقیماً آن را به پا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند.
-
لنز
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - عدسی . 2 - عدسی نازک و بسیار شفافی از جنس پلاستیک یا شیشه نشکن که برای اصلاح شکست نور مستقیماً روی کرة چشم گذاشته می شود.