کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستاجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مستأجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) اجاره کننده ، کرایه نشین .
-
واژههای همآوا
-
مستأجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) اجاره کننده ، کرایه نشین .
-
جستوجو در متن
-
کرایه نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِ.) مستأجر.
-
اجاره نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که در محل اجاره ای زندگی می کند، مستأجر. اجازه (اِ زِ) [ ع . اجازة ] 1 - (مص م .) رخصت دادن ، رخصت . 2 - (اِ.) گواهی صلاحیت دادن فتوی به کسی از طرف یک عالِم .
-
خوش نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص فا.) 1 - آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند. 2 - در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زارع . 3 - به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می گویند.