کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسافت
فرهنگ فارسی معین
(مَ فَ) [ ع . مسافة ] (اِ.) بُعد، فاصله .
-
جستوجو در متن
-
بلندگو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) وسیله ای به شکل شیپور برای انتقال صوت به مسافت دور.
-
هاسر
فرهنگ فارسی معین
(سْ) [ په . ] (اِ.) واحد مسافت در ایران باستان و آن معادل یک فرسنگ بود.
-
فانوس
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] (اِ.) چراغی که برای روشن کردن مسافت زیادی بر بالای منار و جز آن نصب کنند.
-
فرسنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ سَ) [ په . ] (اِ.) = فرسخ : واحدی برای اندازه گیری مسافت ، تقریباً شش کیلومتر.
-
قطع کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - بریدن . 2 - مسافت طی کردن .
-
تلفن
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ فُ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که به وسیلة آن می توان اصوات و مکالمات را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد.
-
تلویزیون
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ یُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی است که تصاویر اشیاء و اشخاص را از مسافت دور به وسیلة امواج الکترونیکی انتقال دهد.
-
تفنگ
فرهنگ فارسی معین
(تُ فَ) (اِ.) جنگ افزاری که با آن گلوله را به مسافت دور و نزدیک پرتاب می کنند و انواع مختلف دارد: دولول ، سرپر، بادی ، کمرشکن ، شکاری و مانند آن .
-
زو کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) (عا.) اصطلاحی است در باز الک دولک که طرف مغلوب باخته باید در مسافت معینی بدون تازه کردن نفس بدود.
-
طی الارض
فرهنگ فارسی معین
(طَ یُّ لْ اَ) [ ع . ] (ص مر.) نوعی کرامت خاص اولیا و عارفان و آن پیمودن مسافت زیادی است در مدتی کم .
-
فاصله
فرهنگ فارسی معین
(ص لَ یا لِ) [ ع . فاصلة ] 1 - (اِفا.) مؤنث فاصل . 2 - مسافت میان دو چیز.
-
کیلومتر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) واحد مسافت معادل 1000 متر. ؛ ~ مربع واحد سطح معادل یک میلیون مترمربع .
-
تاکسی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطة دیگر برد. ؛~متر دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایة مسافر تعیین شود. ؛~ تلفنی نوعی تاکسی که به وسیلة تلفن آن را فر...