کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسابقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسابقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ قَ یا قِ) [ ع . مسابقة ] (مص ل .) بر یکدیگر پیشی گرفتن .
-
جستوجو در متن
-
حلبه
فرهنگ فارسی معین
(حَ بَ یا بِ) [ ع . حلبة ] 1 - (اِمص .) مسابقة اسب دوانی . 2 - (اِ.) اسبان مسابقه .
-
فینال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ. ص .) 1 - آخر، آخرین ، مرحلة نهایی ، مرحلة پایانی . 2 - پایان مسابقه یا آخرین مسابقة ورزشی .
-
مشاعره
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ رَ یا رِ) [ ع . مشاعرة ] (مص ل .) مسابقة شعرخوانی ، خواندن اشعار در مقابل یکدیگر به طریق مسابقه .
-
راند
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) دور بازی ، مرحله ای از یک مسابقه .
-
فینالیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) کسی که به آخرین مرحلة مسابقه راه پیدا کرده است .
-
کنکور
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) مسابقه ، امتحان ورودی .
-
لیگ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) گروهی از تیم های ورزشی که به طور مرتب با یکدیگر مسابقه می دهند.
-
پوئن
فرهنگ فارسی معین
(پُ ئَ) [ انگ . ] (اِ.) واحد تعیین برتری افراد یا تیم های ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجة بازی یا مسابقه را مشخص می کند، امیتاز (فره ).
-
اسب دوانی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (حامص .) دوانیدن اسب ها به موازات هم و سنجش شتاب آن ها، مسابقه .
-
تماشاچی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (ص مر. اِمر.) کسی که نمایش ، بازی یا مسابقه ای را تماشا کند.
-
دوومیدانی
فرهنگ فارسی معین
(دُ. وَ مِ) (اِمر.) مسابقه ورزشی شامل چند رشته مانند: اقسام دو، پرش و پرتاب .
-
نبرد
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ) [ په . ] (اِ.) 1 - جنگ ، کارزار. 2 - مسابقه .
-
کورس
فرهنگ فارسی معین
(رْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مسابقه . 2 - (عا.) هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس .