کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزدِ دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) اجرت ، مجازاً: پاداش .
-
پای مزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) نک پارنج .
-
دندان مزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ) (اِمر.) پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آنان دهند.
-
زن به مزد
فرهنگ فارسی معین
(زَ. بِ. مُ) (ص مر.) دیوث ، قواد.
-
جستوجو در متن
-
دسترنج
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) (اِمر.) 1 - مزد کار. 2 - چیزی که بر اثر کار و تلاش به دست می آید.
-
سخره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَ یا رِ) [ ع . سخرة ] (ص .) 1 - زیر - دست . 2 - مسخره . 3 - کسی که به کار بی مزد گمارده شود. 4 - (اِ.) کار بی مزد و اجرت .