کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرکزي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خان خانی
فرهنگ فارسی معین
[ تر - فا. ] (حامص .) حکومتی با دولت مرکزی ضعیف ، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد.
-
شوفاژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - گرمایش . 2 - هر یک از رادیاتورهای سیستم حرارت مرکزی .
-
هسته
فرهنگ فارسی معین
(هَ تِ) (اِ.) 1 - دانة سفتِ داخل میوه ها. 2 - نقطه ، گروه یا تودة اصلی . 3 - بخشی از یاخته که معمولاً در وسط یا کنار آن قرار دارد. 4 - قسمت مرکزی اتم . ؛ ~ مرکزی مرکز حقیقی ، اصل و منشأ.
-
تخاره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ یا رَ) (اِ.) = تخاری : اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان ) پرورش یافته : اسب تخاری .
-
خودمختار
فرهنگ فارسی معین
( خُ. مُ) [ ع - فا. ] (ص مر.) ناحیه یا کشوری که در برخی امور داخلی دارای استقلال می باشد و در برخی امور دیگر تابع دولت مرکزی .
-
سانتریول
فرهنگ فارسی معین
(تِ رِ یُ) [ فر. ] (اِ.) ذرة مرکزی میان تن ، میانک . (فره ).
-
سی . پی . یو
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]C.P.U (اِ.) بخشی از کامپیوتر که فرمان ها را پرداخت و اجرا می کند، واحد پردازش مرکزی .
-
سیا
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نام انگلیسی «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» CIA که فعالیت های جاسوسی و اطلاعات آمریکا را در خارج به عهده دارد.
-
فدرال
فرهنگ فارسی معین
(فِ دِ) [ فر. ] (ص .) نوعی حکومت مرکب از دولت های مستقل ایالتی و یک دولت مرکزی که توسط مردم همة ایالت ها انتخاب می شود.
-
بگونیا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ فر. ] ( اِ.) گیاهی است زینتی دارای گل های زیبای سرخ یا سفید یا صورتی این گیاه اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود 400 گونه از آن شناخته شده است .
-
سمپاتیک
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ فر. ] 1 - (ص .) محبت آمیز، جالب توجه . 2 - (اِ.) دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد.
-
تربیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ) [ ع . تربیة ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا.
-
اراک
فرهنگ فارسی معین
( اَ) ( اِ.) 1 - درختچه ای است از تیرة اراکی ها که فقط شامل یک گونه است . برگ هایش متقابل و کمی گوشتالو است ، گل هایش سفیدرنگ و کوچک و به شکل خوشه که در انتهای شاخه ها قرار می گیرند، می باشد. میوه اش هسته و زردرنگ است و آن را کباث نامند و در صورتی ک...
-
دایره
فرهنگ فارسی معین
(یِ رِ) [ ع . دائرة ] 1 - (اِفا.) دورزننده ، گردنده . 2 - (اِ.) شکلی گرد که فاصلة هریک از نقاط محیط آن نسبت به نقطة مرکزی مساوی باشد. ج . دوایر. 3 - یکی از سازهای ضربی . 4 - شعبه ای از یک اداره . 5 - مجازاً، حوزه میدان .
-
سنتو
فرهنگ فارسی معین
(س نْ تُ) [ انگ . ] (اِ.) سازمان پیمان مرکزی . اعضای این پیمان - ایران ، انگلستان ، پاکستان و ترکیه - بوده اند که در 21 اوت 1959 جانشین پیمان بغداد شد. امریکا بر این پیمان نظارت داشت ، در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد. ا...