کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مريي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیدار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمص .)1 - دیدن ، رؤیت . 2 - چهره ، سیما. 3 - بصیرت ، بینایی . 4 - (ص .) پدیدار، مریی . 5 - نظارت ، مصلحت .
-
تاج
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) 1 - کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر. 2 - هر چیز مانند تاج . 3 - کلاه ترک ترک درویشان ، کلاه قاب دوزی شدة صوفیان . 4 - قسمت آشکار و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است .