کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغابی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - تیره ای از پرندگان راستة غازسانان . 2 - پرندة مهاجر از همین تیره که گونه های متفاوت دارد. 3 - اردک .
-
جستوجو در متن
-
چال
فرهنگ فارسی معین
[ سنس . ] (اِ.) نوعی مرغابی .
-
طیطو
فرهنگ فارسی معین
(طَ یْ) (اِ.) نوعی مرغابی .
-
کودره
فرهنگ فارسی معین
(کُ دَ رَ) (اِ.) نوعی از مرغابی .
-
ابن الماء
فرهنگ فارسی معین
(اِ بْ نُ لْ) [ ع . ] (اِ.) مرغابی .
-
خرچال
فرهنگ فارسی معین
(خَ)(اِمر.) 1 - مرغابی بزرگ . 2 - هوبره .
-
ماغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مرغابی سیاه . 2 - مِه ، بخار.
-
لک
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - هوبره . 2 - مرغابی بزرگ .
-
بط
فرهنگ فارسی معین
(بَ طّ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - مرغابی . 2 - صراحی شراب .
-
خربط
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ) 1 - (اِ.) مرغابی بزرگ . 2 - (ص .) ابله ، نادان .
-
قو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پرنده ای از جنس مرغابی شبیه غاز نسبتاً عظیم الجثه و بسیار زیبا.
-
غاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مرغی است شبیه مرغابی امابزرگ تر از آن با گردنی دراز و وزنی حدود 12 کیلوگرم که مانند مرغابی و اردک غذایش را در آب جستجو می کند. ؛ ~ چراندن کنایه از: بر اثر بیکاری وقت خود را بیهوده تلف کردن .
-
اردک
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی ، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن ، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.
-
خشن
فرهنگ فارسی معین
(خَ شَ) (ص .) 1 - مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید سر. 2 - بازی که نه سفید باشد نه سیاه .