کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرطوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرطوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نم دار، نمور.
-
جستوجو در متن
-
خیس
فرهنگ فارسی معین
(ص .) مرطوب ، تر.
-
نمور
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) نمناک ، مرطوب .
-
خیسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) تر کردن ، مرطوب ساختن .
-
نمناک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) مرطوب ، دارای رطوبت .
-
نمیده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) (ص مف .) نم کشیده ، مرطوب شده .
-
مبلول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف . ص .) نمدار، نمناک ، مرطوب .
-
مزاج
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) سرشت ، طبیعت . 2 - (مص ل .) آمیختن ، آمیخته شدن . 3 - قدما به چهار مزاج اصل قایل بودند: الف - مزاج صفراوی (گرم و مرطوب ). ب - مزاج مالیخولیایی یا سوداوی (سرد و خشک ). ج - مزاج دموی (گرم و مرطوب ). د - مزاج بلغمی ( سرد و مر...
-
شرجی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) آب و هوای گرم و مرطوب ویژة مناطق ساحلی .
-
مه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِ.) بخاری است که گاهی در هوای مرطوب تولید می شود و در فضا پراکنده می گردد.
-
مخاط
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ.) پوشش منفذدار و مرطوب حفره های داخلی برخی اندام ها.
-
بخار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود.
-
پرسیاوشان
فرهنگ فارسی معین
(پَ رْ وُ) (اِ.) گیاهی است پایا از ردة سرخس ها با ساقه های باریک و برگ های ریز که در جاهای گرم و مرطوب می روید.
-
توسکا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درختی است جنگلی با برگ های نسبتاً پهن که در جاهای مرطوب و کنار نهرها می روید، پوست آن خاکستری تیره و چوب آن سرخ رنگ است .