کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مردنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ) (ص .) 1 - نزدیک به مرگ . 2 - بسیار ضعیف و لاغر.
-
جستوجو در متن
-
زردنبو
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (ص .) (عا.) مردنی ، ضیعف و زردچهره .
-
مافنگی
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .)کسی که زود مریض می شود، ضعیف ، مردنی .
-
رفتنی
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) (ص لیا.) 1 - حرکت کردنی . 2 - درگذشتنی . 3 - فناپذیر، مردنی .
-
مفنگی
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) (ص نسب .) (عا.) 1 - کسی که آب بینی وی دایماً روان باشد. 2 - ضعیف و مردنی .
-
میرزا قلمدان
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) (ص مر.) (عا.) 1 - نویسندة بی سواد. 2 - لاغر و مردنی .