کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردم گیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خرده مردم
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دُ) (اِمر.) مردم طبقه سوم ، مردم بی اسم و رسم .
-
مردم سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) نک دموکراسی .
-
مردم پسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ) (ص .) موردپسند و توجه تودة مردم عادی و نه برگزیدگان جامعه ، عوام پسند.
-
مردم شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش )(حامص .) 1 - شناختن اخلاق و آداب مردمان . 2 - علمی است که انسان را در سلسلة حیوانات مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای مخلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث می کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان به شمار می ر...
-
جستوجو در متن
-
عشب
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گیاه ، گیاه تر؛ ج . اعشاب . 2 - یونجة وحشی .
-
نبت
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روییدن گیاه ، رستن . 2 - (مص م .) رویانیدن زمین گیاه را. 3 - (اِمص .) رویش ، بالش . 4 - (اِ.) آن چه که روید، گیاه ، نبات .
-
اسپرغم
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ پَ غَ) [ په . ] (اِ.)1 - هر گیاه خوشبو، ریحان . 2 - هر نوع گیاه . 3 - سبزه . 4 - میوه .
-
طفیلی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - انگل ، مانند انگل . 2 - گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوان دیگر تغذیه کند.
-
لغ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) 1 - زمینی که در آن علف و گیاه نروید، بیابان خشک بی گیاه . 2 - بی موی .
-
مرجان
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی از جانوران دریایی شبیه به گیاه که مانند گیاه به زمین نمی چسبد.
-
رستنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) گیاه ، روییدنی .
-
واش
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) علف ، گیاه .
-
کالوخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی گیاه بدبو، گندنا.
-
گیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مخفف گیاه .