کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردم طبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خرده مردم
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دُ) (اِمر.) مردم طبقه سوم ، مردم بی اسم و رسم .
-
مردم سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) نک دموکراسی .
-
مردم پسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ) (ص .) موردپسند و توجه تودة مردم عادی و نه برگزیدگان جامعه ، عوام پسند.
-
مردم شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش )(حامص .) 1 - شناختن اخلاق و آداب مردمان . 2 - علمی است که انسان را در سلسلة حیوانات مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای مخلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث می کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان به شمار می ر...
-
جستوجو در متن
-
مطبوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خوش آیند، دلپذیر، مطلوب طبع . 2 - طبع شده ، چاپ شده .
-
باب
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - درخور، شایسته ، لایق . 2 - مرسوم ، معمول . ؛ ~ طبع مطابق طبع . ؛ ~ دندان هر چیز موافق با ذوق ، غذای مطابق سلیقه .
-
زیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) خوش طبع .
-
لوده
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (عا.) خوش طبع ، بذله گوی .
-
چاپ
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ به وسیلة ماشین های ویژة این کار، طبع . ؛~ سنگی طبع نوشته ها و غیره به وسیلة تحریر بر روی صفحة مخصوص و انعکاس آن بر روی کاغذ. ؛~ سربی طبع نوشته ها و غیره به وسیلة حروف سربی . ؛~ مسطح طبع نوشته ه...
-
اطباع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طبع ؛ سرشت ها، ذات ها.
-
خمیره
فرهنگ فارسی معین
(خَ رِ) [ ع . خمیرة ] (اِ.) 1 - خمیرترش . 2 - سرشت ، طبع .
-
خام طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (ص مر.) کسی که اندیشه های بیهوده دارد.
-
رادمنش
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) (ص مر.) دارای طبع و منش جوانمردان .
-
زهره طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) [ ع . ] (ص مر.) خوش منش .