کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردم در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خرده مردم
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دُ) (اِمر.) مردم طبقه سوم ، مردم بی اسم و رسم .
-
مردم سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) نک دموکراسی .
-
مردم پسند
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ سَ) (ص .) موردپسند و توجه تودة مردم عادی و نه برگزیدگان جامعه ، عوام پسند.
-
جستوجو در متن
-
ضمناً
فرهنگ فارسی معین
(ض نَ نْ) [ ع . ] (ق .) در درون ، در میان ، در ضمن ، در طی .
-
در
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) پشه .
-
ذو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ ع . ] صاحب ، دارنده . در عربی در حالت رفع «ذو» و در حالت جر «ذی » و در حالت نصب «ذا» می گویند.
-
در
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دره : (کوه ).
-
آن
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) وقت ، هنگام ، زمان اندک . ج . آنات . ؛ در یک ~ در یک لحظه ، در یک دم .
-
بجای
فرهنگ فارسی معین
(بِ یِ) (حراض .) 1 - در حق کسی ، برای کسی . 2 - از جهت ، از حیث . 3 - در برابر، در مقابل (برای مقایسه ).
-
پادری
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.)1 - فرشی که پای در می اندازند. 2 - سنگی که پای در می گذارند تا باد در را نبندد.
-
تبرزین
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (اِمر.) نوعی سلاح به شکل تبر که در گذشه در پهلوی زین می بستند یا درویشان در دست می گرفتند.
-
کلندر
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ دَ) (ص . اِ.) 1 - مرد درشت اندام و قلندر. 2 - چوب ناتراشیده که در پشت در اندازند تا در گشوده نشود.
-
معالات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . معالاة ] 1 - (مص ل .) با کسی در بلندی نبرد کردن ، معارضه کردن در بلندی . 2 - (اِمص .) ستیزه در بلندی .
-
احتجاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) در پرده شدن ، در حجاب شدن .