کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرج
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) 1 - مرز. 2 - زمینی که کناره های آن را بلند ساخته در درون آن چیزی بکارند.
-
مرج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن . 2 - ایجاد فساد کردن .
-
مرج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] 1 - (اِ.) چراگاه . 2 - (مص م .) به چراگاه فرستادن چرنده . 3 - ( ~ .) (مص ل .) چریدن چرنده .
-
واژههای مشابه
-
هرج و مرج
فرهنگ فارسی معین
(هَ جُ مَ) [ ازع . ] (اِمر.) 1 - فتنه و آشوب . 2 - بی نظمی ، بی قانونی .
-
جستوجو در متن
-
هرت
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِ.) (عا.) هرج و مرج ، بی قانونی . ؛ شهر ~ جایی که در آن بی نظمی و بی قانونی و هرج و مرج حکمفرما باشد.
-
خر تو خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ. خَ) (اِمر.) (عا.) هرج و مرج .
-
شیر تو شیر
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) (عا.) هرج و مرج ، بلبشو.
-
مروج
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرج ؛ چمن زارها.
-
بلبشو
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ)( اِ.) آشفتگی ، بی نظمی ، آشوب ؛ هرج و مرج .
-
حسینقلی خانی
فرهنگ فارسی معین
(حُ س قُ) (ص نسب .) (عا.) کنایه از: هرج و مرج .
-
هپل وهپو
فرهنگ فارسی معین
(هَپَ لُ. هَ) (ص .) (عا.) 1 - بی قانون ، بی ترتیب . 2 - هرج و مرج .
-
هر که هر که
فرهنگ فارسی معین
(هَ کِ. هَ کِ) (اِمر.) (ق مر.) (عا.) = هر کی هر کی : هرج و مرج ، بلبشو.
-
آنارشی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.)1 - اغتشاش ، هرج و مرج ، بی نظمی ، بی سروسامانی . 2 - خودسری مردم ، وضع مملکتی که قانون نداشته باشد.