کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذهبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذهبی
فرهنگ فارسی معین
(مَ هَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مربوط یا منسوب به مذهب . 2 - دیندار مؤمن و معتقد به مذهب .
-
جستوجو در متن
-
مغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) [ اَوِس . ] (اِ.) پیشوای مذهبی زرتشتیان .
-
آخوند
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) 1 - ملا، معلم مکتب خانه . 2 - پیشوای مذهبی .
-
ایام الله
فرهنگ فارسی معین
( ~. لا) [ ع . ] (اِ.) روزهایی که از نظر مذهبی و اعتقادی مهم اند. مانند روز عاشورا.
-
شبیه
فرهنگ فارسی معین
گردان ( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کارگردان نمایش های مذهبی .
-
تنحل
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَحُّ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نسبت دادن . 2 - شعر یا، نوشته ای را به خود یا کسی نسبت دادن . 3 - مذهبی را اختیار کردن .
-
روحانی
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به روح . 1 - پیشوای مذهبی . 2 - پارسا.
-
روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) یکی از شعائر مذهبی است و آن خودداری از آشامیدن و خوردن سایر مبطلات مربوط به آن است از اذان صبح تا اذان مغرب .
-
سرسلسله
فرهنگ فارسی معین
( ~. س س لِ) (ص مر.) [ فا - ع . ] بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه ، رییس و پیشوا و بزرگتر یک فرقة مذهبی .
-
ضریح
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (اِ.)1 - گور، قبر. 2 - ساختمانی که بر روی گور بزرگان مذهبی درست کنند.
-
میزد
فرهنگ فارسی معین
(مَ زَ) [ په . ] (اِ.) 1 - مجلس شراب و بزم . 2 - چیز خوردنی که در جشن های مذهبی سر سفره گذارند.
-
میسیونر
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (اِ.)عضو یک هیئت مذهبی اعزامی به ویژه کسیکه برای تبلیغ مسیحیت به کشورهای دیگر می رود.
-
واج
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - گفتار، کلام ، سخن . 2 - واچ ؛ دعا و وردی که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی می خوانند.
-
هرهری
فرهنگ فارسی معین
(هُ هُ) (ص نسب .) (عا.) 1 - بی بند و بار. 2 - بی ایمان ، بی اعتقاد. ؛~ مذهب آن که دین و مذهبی ندارد.