کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذاکره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذاکره
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ رِ) [ ع . مذاکرة ] (مص ل .) گفتگو کردن دربارة کاری یا امری .
-
جستوجو در متن
-
مذاکرات
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (مص . اِ.) جِ مذاکره .
-
بحث
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - مذاکره . 2 - گفتگو.
-
متینگ
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ انگ . ] (اِ.) اجتماع ، اجتماع مردم برای بحث و مذاکره دربارة مسائل اجتماعی .
-
میتینگ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) تجمع موقت گروهی از مردم برای مذاکره و ایراد یا استماع و نطق های اجتماعی و سیاسی که معمولاً طی قطعنامه ای خواست های افراد شرکت کننده در آن قرائت می شود، تجمع (فره ).
-
نماینده
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ یَ دِ) (ص فا.) 1 - نشان دهنده . 2 - وکیل مردم در مجلس . 3 - کسی که از طرف کس دیگر برای مذاکره در امری یا انجام کاری معین شده باشد.
-
اجلاس
فرهنگ فارسی معین
(ا ِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشانیدن . 2 - (اِ.) با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری . 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود.
-
میز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) وسیله ای دارای چهار پایه که بر روی آن لوازم تحریر می گذارند و چیز می نویسند یا ظرف غذا چینند و جز آن . ؛ ~گرد الف - جلسة مذاکره ای که در آن هر یک از شرکت کنندگان اجازه دارد در بحث شرکت کند و نظر خود را بیان دارد. ب - (کن .) مقام ، مسند.
-
کنفرانس
فرهنگ فارسی معین
(کُ فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - انجمن سیاسی که از سران دول یا نمایندگان سیاسی آنان تشکیل شود. 2 - مجازاً به سخنرانی و جای سخنرانی گفته می شود. 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان معدود که در آن یک یا چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی...