کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) گداخته شده ، آب شده .
-
جستوجو در متن
-
گداخته
فرهنگ فارسی معین
(گُ تِ) (اِمف .) ذوب شده ، مذاب .
-
سوده
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ) 1 - (ص مف .) ساییده شده ، لمس شده . 2 - کوفته . 3 - ریز شده ، خرد شده . 4 - گداخته ، مذاب . 5 - حک شده . 6 - محو شده . 7 - سوراخ شده ، سفته . 8 - خرج شده . 9 - (اِ.) گرد و غبار.
-
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - استخر، حوض . 2 - تالاب ، برکه . 3 - ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند. 4 - خادم حمام . 5 - کسی که سوراخ ظرف هایی م انند سماور یا آفتابه را با موم مذاب یا قلع می گرفت . 6 - گنجایش حوض یا هر ظرف دیگری .