کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدّ نظر قرار داد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مد
فرهنگ فارسی معین
(مَ دّ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) کشش ، کشیدگی . 2 - بالا آمدن آب دریا بر اثر جاذبة ماه و خورشید. 3 - (اِ.) علامتی به این شکل « ~ » که بالای الف ممدوده گذاشته می شود.
-
مد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر. ] (اِ.) سلیقه و روشی که باب روز است . اعم از طرز زندگی ، سر و وضع ظاهری و غیره . و معمولاً گذراست و در زمان های مختلف تغییر می کند.
-
جستوجو در متن
-
نظر
فرهنگ فارسی معین
(نَ ظَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه کردن ، نگریستن ، 2 - به نظر آوردن . 3 - مورد توجه قرار دادن چیزی را به جهت دفع چشم زخم . 4 - (اِمص .) نگاه ، نگرش . 5 - (اِ.) فکر، اندیشه ، رأی . 6 - جهت ، جنبه . 7 - وضع دو ستاره نسبت به یکدیگر (نجوم ).
-
استرئوسکپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ رِ ئُ کُ) [ فر. ] ( اِ.) دستگاهی که در آن دو تصویر متساوی روی هم قرار گرفته باشد، در آن صورت بنابر خاصیت رؤیت مضاعف ، تصویر برجسته به نظر می رسد.
-
بازپرسی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - پرسش مکرر. 2 - از نظر حقوقی ، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس .
-
پریم
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) علامتی به این شکل « َ » در ریاضیات که بر بالای سمت راست یک حرف قرار می گیرد به معنی : الف - نخستین مشتق یک تابع . ب - نخستین نقطه یا مقداری که از جهت هایی مشابه نقطه یا مقدار مورد نظر است .
-
پازل
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی فکری که از چندین قطعة مقوایی ، چوبی یا پلاستیکی دارای شکل های منظم تشکیل شده است و وقتی این قطعه ها به صورت مناسب کنار هم قرار می گیرند تصویر خاص و مورد نظر شکل می گیرد.
-
مرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) پرنده . ج . مرغان . به طور عام نام هر جانور بالدار پرندة تخم گذار که بدنش از پر پوشیده شده باشد. مق خروس . ؛قاطی ~ها شدن کنایه از: ازدواج کردن ، زن گرفتن . ؛ ~یک پا دارد کنایه از: روی حرف و نظر خود ایستادن ، یکدنگی ، لجبازی ....
-
اسکنر
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ نِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - دستگاهی که می توان نوشته یا تصویری را به آن داد تا در حافظة کامپیوتر قرار دهد. 2 - دستگاهی که با استفاده از آن برشی از بدن انسان به تصویر کشیده می شود، اسکن .